خرید از سراسر دنیا


» تحلیل و توضیح مفاهیم بخش های مهم رمان کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو | دو

تحلیل و توضیح مفاهیم بخش های مهم رمان کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو | دو

 

تحلیل و توضیح مفاهیم بخش های مهم رمان کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو

قسمت دوم

متن کتاب :  

جوان در پیاده رو در جلوی مغازه نشست و از خورجینش کتابی را بیرون آورد، صدای زنانه ای در کنارش گفت نمی دانستم چوپان ها هم میتوانند کتاب بخوانند. دختری با چهره مشخص آندلسی بود، با موهای سیاه و انبوه و چشم هایی که به گونه ای گنگ یا دگار فاتحان کهن مور بود.

جوان پاسخ داد چون از گوسفند ها بیشتر می آموزند تا از کتاب ها.

بیش از دو ساعت با هم صحبت کردند دختر تعریف کرد که دختر بازرگان است و از

زندگی در آن شهرک سخن گفت که هر روزش شبیه به روز دیگر است. چوپان از دشتهای آندلس گفت و از تازه ترین چیزهایی که در شهرهای سر راهش دیده بود از اینکه مجبور نبود همواره با گوسفندان صحبت کنند خوشحال بود دخترک با لحنی متکبرانه پرسید خواندن را چطور یاد گرفتید؟

جوان پاسخ داد مثل همه مردم در مدرسه. دختر پرسید پس اگر خواندن بلدید پس چرا فقط یک چوپان اید؟ جوانک بهانه آورد تا به آن پرسش پاسخ ندهد، مطمئن بود دخترک هرگز نمی فهمد.

(صفحات 19 تا 20)

 

 

بررسی و تحلیل :

نکته اولی که اینجا با آن برخورد می کنیم این است که آن دختر زمانی که میبینند

سانتیگو کتابی را از خورجینش بیرون آورده شاخک هایش تیز میشود و سوال برایش

پیش می آید و می گوید که نمیدانستم چوپان ها هم میتوانند کتاب بخوانند!

و سانتیگو چه پاسخی می دهد؟

«چون از گوسفندان بیشتر می آموزم تا از کتاب ها»

اینجا پائولو کوئلیو می خواهد به ما یادآور شود که تنها شکل یادگیری سیستم آموزشی نیست ، تحصیل در مدرسه و دانشگاه نمی باشد و از آنجا که سانتیاگو شخصیت داستان کیمیاگر در ابتدای سفر خود می باشد کتاب اشاره ای است به آموزش هایی که سانتیاگو را به آنچه می خواسته نرسانده و از این رو این سفر را آغاز کرده است .

از نگاهی دیگر گوسفندها اشاره ای است به تجربه ی زندگی و این امر آنقدر اهمیت دارد که داستان نویستان و بزرگان داستان نویسی همچون محمود دولت آبادی نویسندگان جوان را به کسب تجربه نصیحت می کنند نه تنها مطالعه و خواندن نوشته هایی در مورد نظرریه های ادبی و مشابه آنها.

هرچه آن تجربه زیسته ما غنی تر باشد آنچه بر کاغذ می نویسیم اثرگذارتر خواهد بود و

آن نویسندگانی که تأثیرگذار هستند کسانی هستند که تجربه زیسته غنی تری از خود

دارند.

 

نکته ی مهم بعدی پرسش و پاسخ های میان دخترک و سانتیاگو می باشند :

آن دختر با یک لحن متکبرانه میپرسد خواندن را چطور یاد گرفته ای؟ چه چیزی از این جمله برداشت میکنید؟ آن دختر انتظار داشته که سانتیاگوی چوپان خواندن بلد نباشد. یعنی قضاوت از روی ظاهر و از روی کلیشه ها و این الگو و باور در ذهنش جای گرفته که کسی که چوپان هست و دشت ها را سیر و سیاحت می کند یک آدم بی سوادی است و اگر سواد داشت که چوپان نمی شد.

اگر سانتیاگو کتابش را بیرون نمی آورد این دختر اسیر آن کلیشه ها و پیش داوری هایش می شد و در آنها می ماند. و این تماما اشاره ای است به تمام الگوهای ذهنی شکل گرفته در ذهن انسان ها .

 

در جواب این پرسش دخترک ، سانتیاگو پاسخ می دهد :

که مثل همه مردم در مدرسه .

باز دختر میگوید که پس اگر خواندن بلدید پس چرا فقط یک چوپان اید؟

و اینجا هم سانتیاگو بهانه ای می آورد تا به این پرسش پاسخ ندهد مطمئن بود دخترک هرگز نمی فهمد.

 

در پشت این نوشته ها فلسفه ای عمیق قرار دارد از آدمی و جستجوی حقیقت ، که صحبت در مورد آن خود مقاله و نوشته ای مجزا می طلبد ، اما به صورت خلاصه این است که هر کسی بر اساس تلاش خود به حقایق و گفتمانی متصل می شود و اگر قرار باشد به اندیشه ای متصل شود یا در مسیری قرار بگیرد از قبل خود شخص باید المان ها و چیزهایی را فراهم آورده باشد.

 

اما کسی که در این حال نیست و در هوای خودش است ما هم نمیتوانیم او را وارد این حال کنیم. اگر که زمانی این طرب در عمق او وجود داشته باشد و این تشنگی وجود داشته باشد وارد این حال هم خواهد شد وارد این سفر به این مسیر هم خواهد شد اما تا زمانی که نیامده ما دلیلی ندارد که بخواهیم برای او مسیر خودمان و دلایل خودمان را بیاوریم که چرا فلان مسیر را در زندگی خودمان انتخاب کردیم توضیح دهیم.


تگ ها :   معرفی کتاب
فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  مشاور ایرانی در لندن   |   تهران وکیل   |   گردشگری ارم بلاگ   |   فروش تجهیزات ویپ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


آلینز، تجربه لذت‌بخش خرید از سراسر دنیا! آلینز، تجربه لذت‌بخش خرید از سراسر دنیا! مشاهده